شاخه طوبی سید علی لب تر کند جان را فدایش می کنم
| ||
گفت و گویی که در مدرسه بین پسر دوستم (حمیدرضا) و خانوم معلم رد و بدل شده: معلم: حمیدرضا جان تو بسیجی هستی پسرم؟! حمیدرضا: نه خانوم ما اصفهانی هستیم!!!!!!!!!!!!! دوست عزیزم؛ قربونت برم؛ فدات بشم؛ خودت بسیجی؛ شوهرت بسیجی؛ برادرات بسیجی؛ کل خاندان و جد و آباد و دوست و رفیقات خیر سرشون بسیجی؛ لا اقل معنی بسیجی رو به بچه یاد میدادی که اینجوری سر کلاس سوتی نده...... پ. نوشت: حمیدرضا کلاس اولیه... زندگی جاریست رفیق... [ جمعه 16 دی 1390 ] [ 03:41 ب.ظ ] [ زهرا سلطانی ]
|
![]() |